دیداری برای نزدیکی دل‌ها؛ گفت‌وگوی ادیان در سایه ایوان آیینه

 

«وَ لَتَجِدَنَّ أَقْرَبَهُم مَّوَدَّهً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الَّذِینَ قَالُواْ إِنَّا نَصَارَى»
« و خواهید یافت که نزدیک‌ترین مردم در دوستی با مؤمنان، کسانی هستند که گفتند ما نصرانی (مسیحی) هستیم.»
سوره مائده، آیه ۸۲

چه می‌شود اگر یک زیارت، آغازگر یک گفت‌وگوی بین‌الادیانی باشد؟ اگر گنبدها، آینه‌کاری‌ها و نقش‌ونگارهای حرم، تبدیل به زبان مشترک دل‌ها شوند؟ دیداری ساده در دل قم، میان عالمان مسلمان و مسیحی، نشان داد که هنر، ایمان و گفت‌وگو می‌توانند فاصله‌ها را کم کنند و به جای دیوار، پل بسازند. آنچه در ادامه می‌خوانید، روایت همین تجربه است؛ تجربه‌ای از نزدیکی دل‌ها در سایه نور و گفت‌وگو…

دوشنبه، ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، توفیق میزبانی و همراهی گروهی از شخصیت‌های برجسته دینی و دانشگاهی مسیحی از کشور روسیه را در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (سلام‌الله‌علیها) داشتم. میهمانان این دیدار، رئیس و معاون مدرسه دینی ارتدوکس روسیه به همراه دو تن از استادان دانشگاه بودند که در فضایی صمیمی و علمی، به گفت‌وگو و تبادل نظر پرداختیم.

این دیدار صمیمانه، فرصتی مغتنم برای گفت‌وگویی بین‌الادیانی فراهم کرد؛ گفت‌وگویی که همواره نشان داده است در ژرفای ادیان، اشتراکاتی بزرگ، انسانی و امیدبخش نهفته است؛ اشتراکاتی که متأسفانه در هیاهوی سیاست و رسانه‌ها، کمتر مجال ظهور می‌یابند.

در این دیدار، با کشیش راهب درباره نگاه تشیع به دیگر ادیان الهی سخن گفتیم؛ جایگاه والای حضرت مریم (سلام‌الله‌علیها) و حضرت عیسی مسیح (علیه‌السلام) در قرآن و سنت اسلامی را بیان کردم و از پیوندهای معنوی میان اسلام و مسیحیت سخن به میان آمد.

اما گفت‌وگوی ما تنها به مفاهیم عقیدتی محدود نماند؛ با میهمانان به دل تاریخ، فرهنگ و هنر ایرانی–اسلامی نیز سفر کردیم. از معماری چشم‌نواز حرم، گنبدها و مناره‌ها، آینه‌کاری‌های باشکوه و خط و نگارهای ظریف، برایشان گفتم. از فلسفه زیبایی‌شناسی معماری اسلامی که از استادان خود آموخته‌ام یاد کردم، و تلاش نمودم نشان دهم که چگونه آموزه‌های دینی در قالب فرم، رنگ و طرح در کالبد حرم تجلی یافته‌اند.

از صحن‌های آرامش‌بخش تا آستانه ضریح، گام به گام از هنر، معنویت و روح ایرانی در این فضای قدسی برایشان گفتم؛ هنر مقدسی که نه‌تنها دل‌ها را می‌رباید، بلکه گفت‌وگو را آغاز و تفاهم را ممکن می‌سازد.

در عرصه گفت‌وگوی ادیان، بنظرم آغاز سخن از دریچه فرهنگ و معماری، همواره یکی از مؤثرترین راه‌ها ست؛ چراکه زبان زیبایی و هنر، زبانی مشترک میان همه انسان‌هاست، بی‌نیاز از ترجمه و فراتر از مرزها. وقتی این زبان، دربرگیرنده مفاهیم والای انسانی و معنوی باشد(همچون هنر معماری ایرانی–اسلامی) تأثیری ژرف‌تر می‌گذارد و ارتباطی عمیق‌تر می‌آفریند. تجربه اخیر نیز بار دیگر نشان داد که ترکیب زیبایی، معنا و خرد، می‌تواند زمینه‌ساز نزدیکی دل‌ها و تجلی هم‌زیستی انسانی در فضایی آکنده از احترام و تفاهم باشد.

 

این گفت‌وگوی دینی هم به پایان رسید، اما حقیقت اینجاست که تأثیرش همچنان در ذهن و دل ما باقی مانده است؛ نه به‌عنوان یک رویداد گذرا، بلکه به‌عنوان یک تجربه ماندگار از قدرت هم‌فهمی و هم‌دلی. راستش را بخواهید، وقتی انسان از نزدیک می‌بیند که چگونه یک گفت‌وگوی ساده، فارغ از تشریفات و قالب‌های رسمی، می‌تواند دل‌ها را به هم نزدیک کند، باورش به ظرفیت‌های مغفول‌مانده گفت‌وگو و ارتباط عمیق‌تر می‌شود.

ما عادت کرده‌ایم دیپلماسی را در سطح سیاست‌مداران، در سالن‌های کنفرانس یا میزهای رسمی معنا کنیم؛ اما حقیقت این است که دیپلماسی گردشگری ، اگر درست دیده شود، می‌تواند در زندگی روزمره مردم نیز جریان یابد. در دل یک زیارت، در حاشیه یک بازدید گردشگری دینی، یا حتی در توضیحی ساده درباره ریشه‌های یک نقش‌ونگار معماری، بذر گفت‌وگو کاشته می‌شود؛ گفت‌وگویی که به‌مراتب انسانی‌تر، صادقانه‌تر و مؤثرتر است.

شاید آنچه بیش از هر چیز در دل این دیدار پررنگ بود، این بود که با کمی توجه و برنامه‌ریزی، می‌توان از موقعیت‌های ساده، فرصت‌هایی برای تعامل عمیق و پایدار ساخت. چنین لحظاتی، بیش از هر برنامه رسمی، تصویر واقعی‌تری از ملت‌ها و ارزش‌هایشان به مخاطب خارجی نشان می‌دهد. اینجاست که گردشگری نه فقط یک صنعت، بلکه پلی انسانی برای درک متقابل می‌شود؛ پلی که می‌توان از آن عبور کرد و به جهانی رسید که تفاوت‌ها نه تهدید، بلکه فرصتی برای رشد و نزدیکی باشند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *